معنی طفره رفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ معین
(~. رَ تَ) [ع - فا.] (مص ل.) شاخه خالی کردن.
مترادف و متضاد زبان فارسی
طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمالکاری کردن، در رفتن، سستی کردن،
(متضاد) اقدام کردن، عمل کردن، دستیازیدن
فرهنگ فارسی هوشیار
ویلان رفتن پاسخ روشن ندادن طفره زدن: در جواب طفره می رفت.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.