طغیان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
از حد خود گذشتن، نافرمانی کردن، بالا آمدن آب دریا، گستاخی کردن. [خوانش: (طُ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
از حد خود گذشتن، از اندازه تجاوز کردن،
بالا آمدن آب دریا یا رودخانه،
گردنکشی، گستاخی، نافرمانی،
حل جدول
سرکش
سرکشی و گستاخی
یاغی گری
فرهنگ واژههای فارسی سره
خروش
مترادف و متضاد زبان فارسی
تمرد، خودسری، سرکشی، سرپیچی، عصیان، طغیانگری، گردنکشی، مخالفت، نافرمانی، یاغیگری،
(متضاد) انقیاد، فرمانبرداری، انقلاب، بلوا، شورش، نافرمانی کردن، از حد خود تجاوز کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
در گذشتن از اندازه، نافرمانی سرکشی، آپخشی، جوشیدن، بانگیدن گاو، گستاخی (مصدر) از حد خود تجاوز کردن از اندازه در گذشتن، نا فرمانی کردن، بالا آمدن آب دریا یا رود، (اسم) تجاوز از حد، نافرمانی سرکشی، گستاخی. یا طغیان قلم. سرکشی قلم نویسنده تحت تاثیر احساسات و بر خلاف اراده او.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.