معنی طامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
طامه. [م َ] (اِخ) دهی است از دهستان جی بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان. در چهارهزارگزی شمال اصفهان و سه هزارگزی باختر راه اصفهان به برخواره. جلگه و معتدل. با 161 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات، پنبه و تریاک و صیفی. شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
طامه. [م َ] (اِخ) دهی است ازبخش نطنز شهرستان کاشان در 60هزارگزی جنوب نطنز به اردستان. کوهستانی سردسیر. با 1100 تن سکنه. آب آن از 8 رشته قنات. محصول آنجا غلات و حبوبات و میوه جات وگلابی آن به خوبی مشهور است. شغل مردان: زراعت است وعده ای برای تأمین معاش برای کارگری به طهران رفت وآمد میکنند. صنایع دستی زنان قالی بافی است و راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
بلای بزرگ، روز قیامت،
بلای سخت که بالاتر از همۀ بلاها باشد، داهیه، بلا، حادثۀ عظیم،
امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ، رستاخیز، روزقیامت، محشر، داهیه، مصیبت، بلای سخت
پتیاره (بال) آسیب سخت بلای بزرگ حادثه عظیم جمع: طامات، روز قیامت، طامات.