معنی طالشان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

طالشان. [ل ِ] (اِ) تالشان. چادر. و آن اصل کلمه ٔ طیلسان است: طالسان. معرب است و اصله تالشان. (منتهی الارب). رجوع به طالسان شود.

طالشان. [ل ِ] (اِخ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان رشت در چهارهزارگزی جنوب باختری رشت کنار راه شوسه ٔ لاکان. جلگه. معتدل مرطوب. مالاریائی. با 128 تن سکنه. آب آن از استخر. محصول آن برنج و چای. شغل اهالی زراعت و مکاری. راه آن مالرو است در فصل خشکی اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ جامه ایست که آن را بر کتف پوشند و همه بدن را فرا می گیرد و آن را بافند و برش خیاطی ندارد، عبای مدوریست به رنگ سبز که قسمت فرودین ندارد. پود آن از پشم و آن را خواص علما و مشایخ و همچنین روحانیون مسیحی پوشند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر