طاس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
طشت بزرگ، ظرفی که در حمام برای استفاده از آب به کار برند، پیاله، ساغر، آویزه های طلا یا نقره که بر علم آویزند. [خوانش: [معر.] (اِ.)]
(ص.) سَر بی مو.
(اِ.) مهره ای مکعب شکل که بر هر یک از شش طرف آن اعداد از یک تا شش نوشته شده است که در بازی نرد از آن استفاده می کنند.
مکعب کوچکی که در شش طرف آن نقطههایی از یک تا شش دارد،
نوعی کاسۀ مسی،
[قدیمی] لگن،
[قدیمی] کاسه،
[قدیمی] جام شراب،
[قدیمی] آویزی پیالهمانند بر نیزه یا علم،
[قدیمی] نوعی آویز زینتی شبیه گردنبند، طاسک،
[قدیمی] نوعی پارچۀ گرانبها،
* طاس آبگون: [قدیمی، مجاز] آسمان،
* طاس افلاک: [قدیمی، مجاز] = * طاس آبگون
* طاس چهلکلید: [قدیمی، مجاز] طاسی که بر آن دستهکلیدی آویخته و دعاهایی نقش کردهاند و بعضی از زنان برای رسیدن به مراد یا دفع سِحر و جادو آن را پر آب کرده و بر سر خود میریزند،
* طاس زر: [قدیمی، مجاز] آفتاب،
* طاس لغزنده:
سوراخ کوچک قیفمانندی در زمین که مورچهخوار برای به دام انداختن مورچه میسازد: چو در طاس لغزنده افتاد مور / رهاننده را چاره باید نه زور (نظامی: لغتنامه: لغزنده)،
[مجاز] مهلکه،
* طاس نگون: [قدیمی، مجاز] = * طاس آبگون
دارای سر بیمو،
ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد،
سر بی مو
بی مویی کامل سر.
بی مویی کامل سر، سر بی مو
بیمو، کچل،
(متضاد) مودار، زلفدار، تشت، طشت، کعب، نرد، پیاله، پیمانه، ساغر، قدح، تاس، کاسه، لگن
مهره ای است استخوانی مکعب که در شش طرف آن نقطه هائی از یک تا شش دارد که در بازی بکار میرود کچلی، بی مو بودن سر
بی مویی کامل سر را گویند.
طاس، کاسه مسی-کاسه (جمع:طاسات)،