معنی طاب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

طاب. (ع مص) طِیب. طِیبه. تَطیاب. خوشمزه وپاک و پاکیزه گردیدن. || طابت الأرض، گیاه ناک گردید زمین. || طِبت به نفساً؛ ای طابت به نفسی، خوش شد دل من به او. || طابه ُ؛ خوش کرد آن را. پاک و پاکیزه ساخت. || ما اطیبه ُ!؛ چه پاکیزه و خوش است آن. (منتهی الارب).

طاب. (ع اِ) بوی خوش. || (ص) پاک. (منتهی الارب). || لذیذ. || (اِمص) خوشی. || پاکی. (دهار).

طاب. (اِخ) دهی است ببحرین. (منتهی الارب).

طاب. (اِخ) (رود...) نهر عظیمی است بفارس مخرج آن از جبال اصفهان نزدیک برج است تا اینکه در نهر مسن میریزد و نهر مسن از حدود اصفهان خارج گشته در ناحیه ٔ سردن به نزدیکی قریه ای که مسن نام دارد ظاهر میشود و سپس تا در ارجان در زیر پل رکان که بین فارس و خوزستان جای دارد جاری شده پس از مشروب ساختن رستاق ریشهر به نزدیکی نهر تستر به دریا میریزد. (معجم البلدان). آب طاب از کوههای سمیرم لرستان برمیخیزد و همه وقتی گذار اسب ندهد... این آب سر حد فارس و خوزستان است و طولش چهل و هفت فرسنگ باشد. (نزههالقلوب ص 224). همان رودخانه ٔ تاب کوه گیلویه است آبش شیرین. گویند از آب دجله ٔ بغداد گواراتر است. آب چشمه ٔ منبی و آب اوسل، در رودخانه ٔ فلات ناحیه ٔ یوسفی کوه گیلویه بهم پیوسته، در دامنه ٔ قلعه ٔ دزکوه به رودخانه ٔ کلات آمیخته، رودخانه ٔ تاب شده از تنگ تکاب ناحیه ٔ حومه ٔ بهبهان میگذرد. در قدیم کنار شهر ارّجان بندی بر این رودخانه بسته اند که دهات حومه ٔبهبهان را آب میداده و اکنون آن بند شکسته است و یکجانب رودخانه دیمی مانده است و دهات جانب دیگر را آب دهد. پس آب چشمه ٔ قیر، و آب چشمه های تشان حومه ٔ بهبهان به این رودخانه آمیخته بعد از چندین فرسخ که از چم نظامی بگذرد، در جایزان رامهرمز چون به رودخانه ٔ ارمش آمیزد رودخانه ٔ جایزان شود. (فارسنامه ٔ ناصری).رود طاب از کوه دل و کوه گیلویه سرچشمه گرفته دارای سه شعبه است که یکی را آب شیرین یا خیرآباد و دیگری را آب شور یا شولستان نامند و سومی که به اسامی مختلفه زهره و فهلیان موسوم است در مشرق زیدان به آن دوملحق گردیده تشکیل رود طاب را میدهد که از هندیان گذشته بخلیج فارس میریزد. (جغرافی طبیعی کیهان صص 79- 78). آب رود طاب بواسطه سبکی و گوارائی معروف و سلاطین ایران فقط از این آب می آشامیده اند. (جغرافیای کیهان ج 3 ص 13). و شهر ارّجان بر کنار این رود باشد. نام رودی است میان پارس و خوزستان. (حدود العالم).

فرهنگ عمید

پاکی،
خوشی،

فرهنگ فارسی هوشیار

پاکیزه، حلال

فرهنگ فارسی آزاد

طاب، پاک و طیب- حلال- معطّر- خوشبو،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر