معنی ضاغط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ضاغط. [غ ِ] (ع ص، اِ) نگاهبان و امین بر چیزی. (منتهی الارب). مشرف. (منتخب اللغات). || گشادگی بغل شتر و بسیاری گوشت آن. (منتهی الارب). || آنچه انگور بدان بیفشارند. (مهذب الاسماء). || افشرنده. فشارنده. (منتخب اللغات). || نام دردی است که صاحبش پندارد که آن عضو را می افشرند. (غیاث) (آنندراج). یکی از اوجاع خمسهعشر که دارای اسمند. شیخ الرئیس در قانون در «الاوجاع التی لها اسماء» گوید: سببه ماده تضیق علی العضو المکان او ریح تکتنفه فیکون کأنه مقبوض علیه فینضغط. و یکی از شارحین نصاب الصبیان گوید: دردی است که خداوند آن پندارد که آن عضو دردناک را میفشارند. و صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی گوید: المی است که گوئی آن موضع را میفشارند. و رجوع به وجع شود. || سوسمار. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

(اِفا.) افشرنده، فشارنده، (اِ.) دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردمند را می فشرند. [خوانش: (غِ) [ع.]]

فرهنگ فارسی هوشیار

افشرنده، نگاهبان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر