معنی ضائن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ضائن. [ءِ] (ع ص، اِ) ستور پشم دار. || میش نر. (منتهی الارب) (دهار). خلاف ماعز. || سست فروهشته شکم. || مرد نیکوتن کمخوار. || پشته ٔ سپید پهنا از ریگ. (منتهی الارب). ج، ضَأن، ضَاءَن، ضئین.
ضائن. [ءِ] (اِخ) از کوههای بنی سَلول دو کوهست که یکی را ضائن و دیگری را ضمر خوانند و ازهر دو با هم به ضمران عبارت کنند. (معجم البلدان).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.