معنی صورتی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صورتی. [رَ] (ص نسبی) منسوب به صورت. || سپید که به سرخی زند. سرخ و روشن همچون رنگ صورت.

فرهنگ عمید

از رنگ‌های ترکیبی، مانند رنگ چهره یا سرخ روشن، سفید مایل به سرخ، گلی،
(صفت نسبی) دارای چنین رنگی،

حل جدول

چهره‌ای

سفید مایل به سرخی

چهره ای، سفید مایل به سرخی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سرخ روشن

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ نمایی، سرخابی از رنگ ها ‎ رنگ سفید که به سرخی زند: برای عروس یک پیراهن صورتی با گلهای سرخ دوخته بودند. توضیح چون رنگ گلی را بیشتر کنند و مختصری رنگ بنفش به آن اضافه کنند صورتی خوشرنگ به دست می آید، ظاهری.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر