معنی صفایا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صفایا. [ص َ] (ع ص، اِ) ج ِ صفیه. (منتهی الارب). برگزیده ٔ رئیس از غنیمت پیش از قسمت: کانت لرسول اﷲ ثلاث صفایا مال بنی النضیر و خیبر و فدک. || خالصه ها، واز آن جمله است صفایای ملوک. رجوع به صَفیَّه شود.

صفایا. [ص َ] (ع اِ) ج ِ صَفی ّ است. (منتهی الارب). رجوع به صفی شود.

فرهنگ عمید

گزیدۀ غنیمت‌ها،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ مونث صفی، (اسم) گزیده از غنیمت که پیغمبر امام یا رئیس برای خود بردارد جمع: صفایا.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر