معنی صرنج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
صرنج. [] (معرب، اِ) معرب سرنج:
به نوبت زدن بهر والا ولنج
زده میخ جهل از دو جانب صرنج.
نظام قاری (دیوان ص 192).
رجوع به سرنج شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
پارسی تازی گشته سرنج سرنج
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.