معنی صرفه جو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صرفه جو. [ص َ ف َ / ف ِ] (نف مرکب) مقتصد. آنکه در خرج کردن اندازه نگاه دارد. پس اندازنده.

فرهنگ معین

(~.) [ع.] (ص فا.) آن که در خرج کردن اندازه نگه دارد، مقتصد.

فرهنگ عمید

صرفه‌جوینده، کسی که در خرج کردن پول یا مصرف کردن چیزی اندازه نگاه دارد، مقتصد،

حل جدول

مقتصد

پیشنهادات کاربران

مقتصد

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر