معنی صدارت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

صدارت. [ص ِ رَ] (ع مص، اِمص) بالانشینی. (غیاث اللغات).بالانشین شدن. (مقدمه لغت میرسید شریف):
در مقامی که صدارت بفقیران بخشند
چشم دارم که بجاه از همه افزون باشی.
حافظ.
|| شروع و ابتدا کردن. || پیش رسانی. || منصبی است که قریب وزارت باشد. (غیاث اللغات).

صدارت. [ص ِ رَ] (ع اِمص) منصبی بوده است بعهد صفویه. مؤلف تذکرهالملوک آرد: لازمه ٔ منصب مطلق صدارت تعیین حکام شرع و مباشرین اوقاف تفویضی و ریش سفیدی جمعی سادات و علما و مدرسان و شیخ الاسلامان و پیش نمازان و قضات و متولیان و حفاظ و سایر خدمه ٔ مزارات و مدارس و مساجد و بقاع الخیر و وزرای اوقاف و نظار و مستوفیان و سایر عمله ٔ سرکار موقوفات و محرران و غسالان و حفاران با اوست و دیوان احداث اربعه را که عبارت از قتل و ازاله ٔ بکارت و شکستن دندان و کور کردن است و عالیجاه دیوان بیکی بدون حضور صدور عظام نمیرسد و حکام دیگر شرع را مدخلیت در احداث اربعه نیست و امور شرعی سرکار فیض آثار متعلق و مختص عالیجاه صدر خاصه است و صدر ممالک را مدخلیتی در آن نیست و مجمع از شغل مختصه هر یک بدین موجب است. عالیجاه صدر خاصه روز شنبه و یکشنبه با دیوان بیکی در کشیک خانه عالی قاپو بدیوان می نشیند و در محال ایران حکام شرع یزد وابرقو و نائین و اردستان و قومشه و نطنز و محلات و دلیجان و خوانسار و برورود و فریدن و رار و مزدج و کبار و چاپلق و جرفادقان و کمره و فراهان و کاشان و قم و ساوه و مازندران و استرآباد و کرایلی و حاجیلر و کبودجامه را صدر خاصه تعیین و امور متعلق به صدر خاصه را در ولایات مفصله مذکوره نایب الصداره و سایر مباشرین صدر خاصه متوجه می شده اند. عالیجاه صدر ممالک صاحب اختیار تعیین حکام شرع و مباشرین و موقوفات از مزارات و مدارس و مساجد و غیرهم از کل ممالک محروسه از آذربایجان و فارس و عراق و خراسان می باشد سوای آنچه در تحت اسم صدر خاصه تفصیل یافته با صدر ممالک است ودر بعضی از ازمنه ٔ سلاطین صدارت خاصه و عامه با یک شخص بوده مجملاً عزل و نصب مباشرین موقوفات اگر تفویضی بوده باشد بصدور خاصه و عامه متعلق است و اگر شرعی باشد هیچ یک از حکام شرع و صدور را مدخلیتی در آن نیست بلکه شرعاً هر کسی را واقف اوقاف متولی و صاحب اختیار قرار داده باشد مباشر خواهد بود و تغییر آن مخالف شریعت مقدسه نبوی است. (تذکره الملوک صص 2- 4).

فرهنگ معین

(اِمص.) وزارت، نخست وزیری. [خوانش: (ص رَ) [ع. صداره]]

فرهنگ عمید

تقدم،
بالانشینی،
[منسوخ] منصب نخست‌وزیر یا صدر اعظم،

حل جدول

وزارت و بالانشینی

وزارت

مترادف و متضاد زبان فارسی

حکومت، صدراعظمی، نخست‌وزیری، وزارت، بالانشینی، صدرنشینی

فرهنگ فارسی هوشیار

بالا نشینی، صدر اعظم، تقدم

فرهنگ فارسی آزاد

صَدارَت، تقدم- صدرنشینی- مقام نخست وزیری (در فارسی به وزارت هم اطلاق شده است)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری