معنی شیک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شیک. (ص) شل را گویند یعنی دست و پای که در آن گیرایی و قدرت رفتار نباشد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (برهان):
چون برافروزی رخ از باده کله سازی یله
دستهایم شیک گردد پایهایم شیشله.
بلعمی.
|| سست و کاهل و ناتوان. (ناظم الاطباء).

شیک. (فرانسوی، ص) واژه ٔ فرانسوی، در فارسی به معنی خوش لباس و دارای سر و وضع مرتب بکار می رود. گاه نیز این صفت را برای اشیاء زیبا و جالب توجه بکار می برند: خانه ٔ شیک، مبل شیک و غیره. (فرهنگ لغات عامیانه). زیبا. قشنگ. ظریف. || نیکوجامه. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ معین

زیبا، قشنگ، ظریف، و پیک بسیار مرتب و آراسته. [خوانش: [فر.] (ص.)]

فرهنگ عمید


۱.دارای لباس و ظاهر آراسته، خوش‌پوش،
(صفت) زیبا و لوکس: خانهٴ شیک،

حل جدول

خوش پوش

مترادف و متضاد زبان فارسی

دلپذیر، زیبا، فانتزی، قشنگ، لوکس

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) زیبا قشنگ ظریف، نیکوجامه.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر