معنی شیطانی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شیطانی. [ش َ] (اِخ) شیطانیه. فرقه ای است منسوب به شیطان الطاق. (از لباب الانساب). رجوع به شیطانیه شود.

شیطانی.[ش َ / ش ِ] (ص نسبی) منسوب به شیطان. (ناظم الاطباء). مقابل رحمانی: عملیات شیطانی. (یادداشت مؤلف).
- خوابهای شیطانی، اضغاث احلام. (یادداشت مؤلف).
|| محتلم. (یادداشت مؤلف). حالت احتلام دارنده. || نام قسمی کاغذ. (یادداشت مؤلف).
|| (حامص) شیطان بودن. شیطنت. (فرهنگ فارسی معین). || نافرمانی و سرکشی. || شرارت و بدکرداری. (ناظم الاطباء). || شوخی و بازیگوشی (در طفل). ناآرامی. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

شیطنت، سرکشی، شرارت. [خوانش: (~.) [ع - فا.] (حامص.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

شرارت، شیطنت، چموشی، سرکشی، بدرفتاری، بدکرداری، اهریمنی، احتلام، جنب، محتلم،
(متضاد) خوش‌رفتاری، انسانی، اهورایی، ملکی

فرهنگ فارسی هوشیار

شیطنت کردن، نا فرمانی و سرکشی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر