معنی شیشه گری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شیشه گری. [شی ش َ / ش ِ گ َ] (حامص مرکب) حرفه و شغل شیشه گر. شیشه تراشی. شیشه سازی. بلورسازی. (یادداشت مؤلف):
رودیست که کوثرش عدیل است
آبش سلسال و سلسبیل است
گه سیمگری نماید آبش
گه شیشه گری کند حبابش.
خاقانی.
|| (اِ مرکب) جای ساختن شیشه.شیشه سازی. کارخانه ٔ ساختن شیشه. دکان شیشه گر. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ عمید

شغل و عمل شیشه‌گر،

فرهنگ فارسی هوشیار

حرفه و شغل شیشه گر، شیشه تراشی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر