معنی شیرین بهانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
شیرین بهانه. [ریم ْ ب َ ن َ / ن ِ] (ص مرکب) که بهانه ٔ خوش و دلپسند بیاورد:
از بس دهان تنگ تو شیرین بهانه است.
صائب تبریزی (از آنندراج).
هر دم هزار بوسه طلب را به گفتگوی
وامی کند ز سر لب شیرین بهانه اش.
صائب تبریزی (از آنندراج).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.