معنی شیرک شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
شیرک شدن. [رَ ش ُ دَ] (مص مرکب) (اصطلاح عامیانه) دلیر گشتن و باجرأت شدن. (ناظم الاطباء). دلیر و چیره شدن. (آنندراج) (غیاث). جری گردیدن. جری گشتن. به واسطه ٔ ندیدن مقاومتی بر قوت و نیروی خود فریفته و بالان شدن. بغلط خود را قوی شمردن. نظیر چشته خور شدن. مسته خوار شدن. چشته خوارشدن. کریز خورده شدن. (یادداشت مؤلف):
ز افتادن او دلیرک شدم
چو روبه شد او بنده شیرک شدم.
یحیی کاشی (ازآنندراج).
(رَ. شُ دَ) (مص ل.) (عا.) گستاخ شدن.
(مصدر) گستاخ شدن جرات یافتن.