معنی شیرطالع در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شیرطالع. [ل ِ] (ص مرکب) مسعود. جوانبخت. آنکه طالعش در برج اسد است. (یادداشت مؤلف):
منم گاودل تا شدم شیرطالع
که طالع کند با دل من نزاعی
ازین شیرطالع بلرزم چو خوشه
که از شیر ترسد دل هر شجاعی.
خاقانی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر