معنی شکسته پا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
شکسته پا. [ش ِ ک َ ت َ / ت ِ] (ص مرکب) شکسته پای. که پای او شکسته باشد. (ناظم الاطباء). که استخوان پای وی خرد شده یا شکاف و ترک برداشته باشد:
اندر چه اثیر اسیرند تا ابد
زآن جز شکسته پای گسسته رسن نیند.
خاقانی.
|| ضعیف. ناتوان. (ناظم الاطباء).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.