معنی شکسته سلاح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شکسته سلاح. [ش ِ ک َ ت َ / ت ِ س ِ] (ص مرکب) شکسته سلیح. که اسلحه ٔ جنگی وی شکسته باشد:
یکایک سواران پس اندر دمان
شکسته سلاح و گسسته روان.
فردوسی.
رجوع به شکسته سلیح شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر