معنی شکرنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شکرنده. [ش ِ ک َ رَ دَ / دِ] (نف) شکارکننده. || شکننده. درهم شکننده. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شکردن و شکریدن شود.

فرهنگ معین

شکار - کننده، درهم شکننده. [خوانش: (ش کَ رَ دَ یا دِ) (ص فا.)]

فرهنگ عمید

شکارکننده،
درهم‌شکننده،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) شکار کننده، شکننده درهم شکننده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر