معنی شکا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شکا. [ش ُ] (اِ) شوکا. (ناظم الاطباء). رجوع به شوکا شود.

شکا. [ش َ] (اِ) به معنی شقاست. (فرهنگ اوبهی). تیردان. (لغت فرس اسدی). شغا. ترکش. جعبه. کنانه. شقا. (یادداشت مؤلف):
به تیر غمزه دل عاشقان شکار کند
عجب تر آنکه به تیری که از شکا نه جداست.
ابوعبداﷲ ادیب (از لغت فرس اسدی).
و رجوع به مترادفات کلمه شود.

فرهنگ معین

(شُ) (اِ.) بزکوهی.

گویش مازندرانی

کوچکترین آهوی ایران – شوکا

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) بز کوهی. توضیح این کلمه به سبب مشابهت با کلمه شکار و نیز بدان جهت که بز کوهی را شکار کنند به صورت شکار نیز استعمال شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر