شوایب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
شوایب. [ش َ ی ِ] (ع اِ) شوائب. ج ِ شائبه. آلودگیها: و کار آن ملک را از شوایب کدورات صافی گردانید. (جهانگشای جوینی). و جانبین از شوایب خلاف صافی، خراسان از طغات و عدات پاک گشت. (جهانگشای جوینی). و رجوع به شوائب و شائبه شود.
فرهنگ معین
(شَ یِ) [ع. شوائب] (اِ.) جِ شایبه.
فرهنگ عمید
شائبه
مترادف و متضاد زبان فارسی
آمیختگیها، شایبهها
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) (اسم) مونث شایب، (اسم) عیب وصمت، شک گمان جمع: شوایب (شوائب) .
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.