معنی شندر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شندر. [ش ِ دِ] (ص) جندر. ژنده. کهنه و فرسوده.
- شندر پندر، پندر ظاهراً از توابع شندر است و شندر و شندره و شرنده به معنی ژنده و کهنه و پاره پاره است و در مورد اشخاص بمعنی بد سر و وضع و ژولیده و پاره پوره و کثیف و حقیر استعمال می شود. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده). رجوع به چندر پندر شود.

شندر. [ش َ دَ] (اِخ) محلی جزء بلوک غار از دهستانهای تابع تهران و شاید همان شَنْشَت باشد. رجوع به نزههالقلوب چ اروپا ص 53 و معجم البلدان ذیل شنشت و نزههالقلوب چ دبیرسیاقی ص 58 شود.

گویش مازندرانی

ژولیده، سراپاژنده و مندرس، جنجالی هوچی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر