معنی شنا کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
شنا کردن. [ش ِ ک َ دَ] (مص مرکب) سباحت. خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیله ٔ حرکات دست و پا. آب بازی کردن: طَمْطَمه؛ شنا کردن. عوم. (منتهی الارب). رجوع به شناب، شنار، شنا و شنو شود. || انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قدیم شنا گویند. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنا شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) بر روی آب به وسیله حرکات دست و پا حرکت کردن سباحت. (مصدر) شناه کردن: هم در آن حال همی کرد به دریای ضمیر - خاطر من ز پی حرص مدیح تو شناه. (سنایی)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.