معنی شماری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شماری. [ش ُ] (ص نسبی) عددی. (یادداشت مؤلف). || حساب کننده. (ناظم الاطباء). || معدود. معدوده. کوتاه. کم. متناهی. محدود. (یادداشت مؤلف):
زیرا که همی هر چگونه باشد
هم بگذرد این مدت شماری.
ناصرخسرو.
تویی علت عمر جاوید، ارچه
همی خواهی از خلق عمر شماری.
ناصرخسرو.
|| (اِ) سبحه. (ناظم الاطباء). || قطلب. حناالاحمر. قیقب. قیقبان. عصیرالدب. (یادداشت مؤلف). || (حامص) مخفف شمارندگی در ترکیبات: سرشماری. ستاره شماری. (یادداشت مؤلف).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر