معنی شمارنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شمارنده. [ش ُ رَ دَ / دِ] (نف) محاسِب. حساب کننده. (ناظم الاطباء).حسیب. محصی. آمارگیر. (یادداشت مؤلف):
برفتند هر یک سوی تخت خویش
یکایک شمارنده بر بخت خویش.
فردوسی.
کسی کو کسی را نیاید بکار
شمارنده زو برنگیرد شمار.
نظامی.
ذموم، بسیار عیب شمارنده مردم را. (منتهی الارب).

مترادف و متضاد زبان فارسی

شمارشگر، محاسب

پیشنهادات کاربران

کنتور

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر