معنی شلیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
شلیدن. [ش َ دَ] (مص جعلی) مصدر جعلی از شَل (اشل عربی). لنگیدن. لنگان لنگان رفتن. با یک لنگ پا رفتن. شلان رفتن. (یادداشت مؤلف):
هیچ نیابی فراز و شیب قران
در غزل و می بطبع چون نشلی.
ناصرخسرو.
رجوع به شلان شلان شود. || چنگ زدن. تشبث کردن. درآویختن به چیزی. (فرهنگ فارسی معین). || در تداول عامه، مردن.
- شلیدن برای کسی، بمزاح به جای مردن: بشلم برات، بمیرم برات. (یادداشت مؤلف).
(شَ دَ) (مص ل.) لنگ و ناقص راه رفتن.
شل بودن، مانند مردم شل و لنگ راه رفتن،
چنگ در زدن تشبث کردن در آویختن به چیزی.