معنی شقاقل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شقاقل. [ش َ ق ُ] (اِ) گزر صحرایی و هشفیفل. (ناظم الاطباء). اشقاقل. شقیقل. هشقیقل. ششقاقل. گزر بری. ریشه ٔ گزر بری. (فرهنگ فارسی معین). زردک صحراییست و بهترین آن سطبر و سنگین و به زردی مایل باشد، اگر زن به خود گیرد بچه بیندازد و آنرا جزر اقلیطی خوانند. (برهان) (آنندراج). حشفیفل. صاحب مالایسع گوید: کلمه ٔ شقاقل نبطی باشد. اشقاقل. زردک ریگی. ششقاقل. درختی هندی است و در داروها بکار برند. (یادداشت مؤلف). گزر دشتی. بیخش را بهمن خوانند. (نزههالقلوب) (از صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی). اشقاقل، آن تخم گزر بری است. (بحر الجواهر). اشقاقل است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). بیخی است پرگره و باقروحه و اندک شیرینی و به سطبری انگشتی و دراز و ساق گیاه او پرگره و در هر گرهی برگی رسته و ثمرش بقدر نخود سیاه و مملو از رطوبت و گلش بزرگتر از بنفشه و منبتش در زیر اشجار متراکم و مکان نمناک. و مستعمل، بیخ او. قوتش تا چهار سال باقی است. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن).
- مربای شقاقل، شقاقل که در شکر پزند و چون به غلظت رسید بکار برند و از خوشمزه ترین مرباهاست.
|| (اصطلاح گیاه شناسی) شش شاخ است که گونه ای از گیاهان خاردار از تیره ٔ چتریان است و قرصعنه و قرسعنه و شوکه ٔ ابراهیم و قرصنه و شغذاب و ارینجیون و ارنجیون و ایرنج و کمافیطوس نیز نامند. (از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شش شاخ و مترادفات دیگر شود. || جنسی از ماهی ریزه. (ناظم الاطباء). جنسی از ماهی ریزه که بجهت قوت باه خورند. (برهان) (آنندراج):
چند شقاقل خوری که سستی و قوت
بازنگردد به تو به زور شقاقل.
ناصرخسرو.

فرهنگ معین

(شَ قُ) (اِ.) زردک صحرایی، گیاهیست از نوع هویج.

فرهنگ عمید

ریشۀ گیاهی از نوع هویج که از آن مربا تهیه می‌کنند، زردک صحرایی، گزربری،

حل جدول

زردک صحرایی

گیاهی علفی و دارویی

فرهنگ فارسی هوشیار

نهشل زردک ریگی گزر دشتی از گیاهان (اسم) ریشه گرز بری، شش شاخ.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر