معنی شش میخه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
شش میخه. [ش َ / ش ِ خ َ / خ ِ] (ص نسبی) به شش میخ استوار کرده. (یادداشت مؤلف). || سخت. محکم. (یادداشت مؤلف). سخت استوار.
- شش میخه کردن کاری را، سخت استوار کردن آن. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ فارسی هوشیار
مستحکم کردن امری را استوار ساختن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.