معنی شرشور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شرشور. [ش ُ] (ع اِ) مرغی است. (منتهی الارب). مرغی است که آن را بِرقِش می خوانند. ج، شراشیر. (از اقرب الموارد). مرغی است چون گنجشک. (دهار) (مهذب الاسماء). مرغی است چند بنجشگی. (مهذب الاسماء). ستوربانک. (مقدمه الادب). برقش و آن مرغی است سبزرنگ مانند عصفور. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ فارسی هوشیار

سهره سیره ازپرندگان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر