شده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
چندرشته نخ به هم پیچیده ک به یک اندازه آن ها را بریده باشند، ریشه و طره، رشته ای که دانه های گرانبها را بدان کشیده و به گردن یا جامه آویزند. [خوانش: (شَ دِّ یا دَُ) (اِ.)]
گشته، گردیده، انجام یافته، رفته، گذشته. [خوانش: (شُ دِ یا دَ) (ص مف.)]
چند رشته نخ بههم پیچیده که به یک اندازه بریده باشند،
رشتهای که دانههای یاقوت یا مروارید به آن بکشند و به گردن یا جلو لباس آویزان کنند،
گشته، گردیده، انجامیافته،
[قدیمی] رفته، گذشته،
نخ کلافی که از وسط بریده شود، رشته ی کلاف، رشته ی مروارید...
بازوات (تشدید) مونث شد نیرومند تهمتن استوار تندی ستهم زور سزد تنویی سردرگمی پارسی است رشته رشته ای که دانه های گرانبها رابدان کشیده باشند، گونه ای جامه ی زربفت، آموده (طره علاقه) (اسم) چند رشته نخ بهم پیچیده که به یک اندازه آن هارا بریده باشند، ریشه و طره، رشته ای که دانه های گرانبها (یا قوت و مروارید) را بدان کشیده به گردن یا جامه آویزند، نوعی جامه زر دوزی شده. (اسم) گشته گردیده، از حالی بحالی در آمده، انجام یافته، منقضی گشته، رفته گذشته.