معنی شتیم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
شتیم. [ش َ] (ع ص) مشتوم. (محیطالمحیط). دشنام یافته (مذکر و مؤنث در وی یکسان است). (منتهی الارب). || مرد ناخوش روی. (منتهی الارب). کریه الوجه. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). || شیر خشمگین. (از اقرب الموارد). شیر غضبناک. (منتهی الارب).
شتیم. [ش ُ ت َ] (اِخ) ابن ثعلبه، بطنی است از صریم بن سعدبن ضبه از عدنانیه. (از معجم قبایل العرب ج 2 ص 581).
شتیم. [ش ُ ت َ] (اِخ) ابن خویلد فزاری. شاعر است. (منتهی الارب).
زشتروی، دشنام یافته -3 شیرخشمگین