معنی شترمور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
شترمور. [ش ُت ُ] (اِ مرکب) اشترمور. گویند در جنگلی از جنگلهای مغرب زمین درختی هست که برگهای آن کار اکسیر میکند ودر آن جنگل مورچه نیز میباشد به بزرگی بزغاله ٔ بزرگی و گوساله ٔ کوچکی، کسی که بدان جنگل درآید مورچگان بدو آویزند و در یک لحظه پاره پاره اش کنند. (برهان). اسم فارسی مور بزرگ صحرایی است و گونه ای از آن در صحراهای مغرب زمین و بلاد نجد تا به مقدار بزی میشود و کشنده ٔ شتر است و خورنده ٔ آن. (از فرهنگ نظام). جانوری افسانه یی شبیه مور و به بزرگی بز. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به اشترمور و اشترمورد شود. || مجازاً یک خاش کوچک خربوزه، گویا از جهت درازی شبیه به گردن شتر یا خود شتر شده است. (فرهنگ نظام).
مورچۀ بسیاربزرگ،
در افسانه، مورچهای بزرگ به اندازل یک بز،