معنی شب نشینی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شب نشینی. [ش َ ن ِ] (حامص مرکب) عمل شب نشین. بیداری شب. (ناظم الاطباء). نشستن دوستان بعداز شام خوردن در جایی برای صحبت. (فرهنگ نظام). گردآمدن گروهی در پاس اول شب یا دیری از شب و صحبت کردن و خود را مشغول ساختن. (ناظم الاطباء):
به شب نشینی زندانیان برم حسرت
که نقل مجلسشان حلقه های زنجیر است.
(از یادداشت مؤلف).
وگر فرش است در عشرت سرایم ماهتاب امشب
شبم خوش شب نشینی میکنم با آفتاب امشب.
ظهوری.
- امثال:
کور و شب نشینی.

فرهنگ عمید

با هم نشستن در شب، مهمانی در شب که جمعی باهم بنشینند و شب را به صحبت و تفریح بگذرانند،

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ با هم نشستن به شب در محفلی، مهمانی در شب و گذراندن شب را دسته جمعی با تفریح.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر