معنی شاه محمد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

شاه محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ملازم بابر پادشاه بود و منصب کتابداری داشت. این مطلع از اوست:
هر چند شعله زد شب غم برق آه ما
روشن نگشت پیش تو روز سیاه ما.
(مجالس النفایس ص 167).

شاه محمد. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) ولد مولانا حسن شاه شاعر است، ابریشم کاری میکرد. ازوست این مطلع:
میشدم در طلب یار نمی پرسیدم
خبرش را ز کسی تا که نگوید دیدم.
(مجالس النفایس ص 154).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر