معنی شائب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
شائب. [ءِ] (ع ص) موی سپید. (دهار): شیب شائب مبالغه است مانند لیل لائل. (منتهی الارب). شیب شائب، مبالغه است یعنی پیری بسیار و موی بسیار سپید. (ناظم الاطباء). و صاحب تاج العروس آرد: اشیب موی سپید است بر وزن وصف معایب خلقی مانند اعمی و اعرج. سپیدی موی را از عیوب شمرده اندچنانکه حسن بن ابی علی الزوزنی گفته است:
کفی الشیب عیبا ان ّ صاحبه اذا
اردت به وصفاً له قلت اشیب
و کان قیاس الاصل لوقلت شائباً
و لکنه فی جمله العیب یحسب.
و شائب نادرست است و استعمال نکرده اند و از اشیب شیباء بر وزن فعلاء نیامده است. -انتهی. || مخلوطکننده. (از اقرب الموارد). آمیزنده. (ناظم الاطباء).
شائب. [ءِ] (اِخ) ابوبکربن شائب. محدث است و متأخر. (منتهی الارب).
پیر سپیدموی