معنی سیم بناگوش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سیم بناگوش. [ب َ] (ص مرکب) آنکه بناگوش وی چون سیم سپید است. کنایه از جوان زیباکه بناگوش وی لطیف و چون سیم سپید است:
می دیرینه گساریم بفرعونی جام
از کف سیم بناگوشی با کف خضیب.
منوچهری.
شوخی شکرالفاظ و مهی سیم بناگوش
سروی سمن اندام و بتی حورسرشتی.
سعدی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.