معنی سیلی زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سیلی زدن. [زَ دَ] (مص مرکب) پشت گردنی زدن کسی را. (ناظم الاطباء). وارد آوردن سیلی بر صورت شخصی. لطمه زدن. (فرهنگ فارسی معین). کشیده زدن. صفع:
آن یکی زد سیلئی مر زید را
حمله کرد او هم برای کید را.
مولوی.
از دست دیگری چه شکایت کند کسی
سیلی بدست خویش زند بر قفای خویش.
سعدی.
توگوشی زدن، کشیده زدن، چک زدن، سیلی نواختن، صدمهزدن، لطمه دیدن
لطمه زدن، با دست به صورت کسی زدن
لت زدن