معنی سیلک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سیلک. [ل َ / ل ُ] (اِ) سیکک است که کرم گندم ضائعکن باشد. (برهان) (آنندراج). کرمک گندمخوار. (ناظم الاطباء). اسم فارسی سوس الحبوب است که قمل الطعام نامند. (فهرست مخزن الادویه). || زردی در غله زار. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به سیسک و سیکک شود.
[انگ.] (اِ.) حریر، ابریشم.
حریر، ابریشم،
ابریشم
حریر و ابریشم
حریر، ابریشم، ابریشمی، ابریشمین
بره ی یک ساله
حریر، ابریشم (اسم) حریر ابریشم. توضیح احتراز از این کلمه بیگانه اولی است.