معنی سیصد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سیصد. [ص َ] (عدد مرکب، ص مرکب، اِ مرکب) سه بار صد. 300. دویست بعلاوه ٔ صد. (فرهنگ فارسی معین): و آن هفت کنیز و سیصد زن که داشت... (قصص الانبیاء). || کنایه از بسیار. (آنندراج). هر عدد بسیاری. (ناظم الاطباء):
نگاری خنده لب کو را بود در زلف سیصد چین
چنو یک بت نبیند کس بچین و قندهار اندر.
امیرمعزی (از آنندراج).
تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو
تا مرد پیری به پیش او مرد سیصد کلوک.
عسجدی (دیوان چ طاهری شهاب ص 29).
(صَ) (اِ.) سه بار صد (300)، دویست به اضافه صد.
سهصد، عدد ۳۰۰،
(اسم) سه بار ( 300) دویست به علاوه صد.