معنی سیرو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سیرو. (اِخ) دهی است جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم. دارای 603 تن سکنه.آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، باغات، انگور، انار و انجیر. شغل اهالی زراعت و بنای امام زاده ابراهیم قدیمی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
سیرو. (اِ) خارپشت وخارپشت بزرگ تیرانداز. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس).
سیرکوهی، نوعی خورشت آبکی که سیر از مواد اصلی آن است
خارپشت