معنی سیاه فام در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سیاه فام. (ص مرکب) سیاه رنگ. (ناظم الاطباء): شخصی دید سیاه فام ضعیف اندام. (گلستان).
زنگی ارچه سیاه فام بود
پیش مادر مهی تمام بود.
امیرخسرو.
رجوع به سیه فام شود.

فرهنگ عمید

آنچه به رنگ سیاه باشد، سیاه‌رنگ، سیاه‌گون،

حل جدول

شبدیز

قیرگون

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آن چه به رنگ سیاه باشد سیاه رنگ.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر