معنی سیاس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

سیاس. (ع اِ) ج ِ سائس. (ناظم الاطباء).

سیاس. (اِ) سخن چینی. چغلی. (ناظم الاطباء).

سیاس. [س َی ْ یا] (از ع، ص) استاد و ماهر در سیاست. (یادداشت بخط مؤلف). کسی که سیاست میکند و حراست مینماید و نیک داوری میکند. (از ناظم الاطباء).

(سَ یّ) [ازع.] (ص.) سیاستمدار.

کسی که سیاست کند، سیاست‌مدار،
کسی که خوب داوری کند،
[عامیانه] حیله‌گر،

سیاستمدار

سائس، سیاسی، سیاستمدار، مدیر،
(متضاد) بی‌سیاست، سیاست‌دان، سیاست‌شناس، حسابگر، حیله‌گر، سیاست‌کننده، تنبیه‌کننده

سخن چینی و چغلی