معنی سیادت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سیادت. [دَ] (ع مص) سیاده. رجوع به سیاده شود. || (اِمص) بزرگی. سرداری. (غیاث). مهتری: مهتران... قصد زیردستان از مذهب سیادت محظور شناسد. (کلیله و دمنه). معرفت قوانین سیادت و سیاست در جهانداری اصلی معتبر است. (کلیله و دمنه).

فرهنگ معین

(مص ل.) سروری، شرف یافتن، (اِمص.) بزرگی، سروری. [خوانش: (دَ) [ع. سیاده]]

فرهنگ عمید

شرف و سروری یافتن، بزرگی و مهتری یافتن، مجد، بزرگی، مهتری، سروری،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آقایی، بزرگی، خواجگی، سروری، مهتری،
(متضاد) بندگی

فرهنگ فارسی هوشیار

مهتری، بزرگی و سرداری، سروری

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر