معنی سگی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
سگی. [س َ] (ص نسبی) منسوب و متعلق بسگ. || (حامص) رفتار سگ. (ناظم الاطباء):
هشیار شد از خمار مستی
بگذاشت سگی و سگ پرستی.
نظامی.
توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن ز مردم نیایدسگی.
سعدی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
نامردمی، درندگی، ددخویی، هاری، درندهخویی، پرخاشگری، مربوط به سگ، درخور سگ، بسیار بد، ناگوار
فرهنگ فارسی هوشیار
سگ بودن کلبیت.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.