معنی سکیزیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
سکیزیدن.[س ِ دَ] (مص) جست و خیز کردن. (برهان). || جفته و آلیز انداختن ستور. (برهان):
به دشت نبرد آن هزبر دلیر
سکیزد چو گور و ستیهد چو شیر.
دقیقی طوسی (از آنندراج).
چو بینی آن خر بدبخت را سلامت نیست
که بر سکیزد چون من فروسپوزم نیش.
لبیبی.
(س دَ) (مص ل.) اسکیزیدن، برجستن، جهیدن.
برجستن، جهیدن، جستوخیز کردن،
الیز زدن، جفتک انداختن،
جست و خیز کردن