معنی سکندری خوردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سکندری خوردن. [س ِ ک َ دَ خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب) بسر درآمدن چه سکندر بزبان رومی سر را گویند. (غیاث):
نصیب قسمت من کرد جوهری اسبی
که نیست روزی او جز سکندری خوردن.
جوهری (از آنندراج).
رجوع به سکندر خوردن شود.

فرهنگ معین

(~. دَ) (مص ل.) با سر به زمین آمدن.

مترادف و متضاد زبان فارسی

لغزیدن، سرنگون شدن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) بسر در آمدن (اسب) پیش پا خوردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر