معنی سکسکه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سکسکه. [س َ س َ ک َ / ک ِ] (ع اِمص) سستی. (آنندراج) (منتهی الارب). || دلاوری. (آنندراج) (منتهی الارب).

سکسکه. [س ِ س ِ ک َ / ک ِ] (اِ) فواق. هکه. صدایی که در اثر گرفتگی غذا از گلو برآید. اِسکِرَک. اَسکُچَه. صوتی که پیاپی از گلو برآید بی قصد و اختیار.

فرهنگ معین

(س س کِ) [ع. سکسکه] (اِ.) حالتی که بر اثر آن صداهایی کوتاه و متناوب از گلو برآید.

فرهنگ عمید

انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به‌صورت صداهای پی‌درپی از حلق خارج می‌شود، زغنگ، هکچه،

حل جدول

از عوارض گوارشى، هیکاپ

مترادف و متضاد زبان فارسی

فواق، هکه

فرهنگ فارسی هوشیار

صدائی که در اثر گرفتگی غذا از گلو بر آید

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر